نریماننریمان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

مرد کوچکم نریمان

پسرم یکساله شدی

انگار همین دیروز بود که بدنیا اومدی... چه حس قشنگی بود وقتی برای اولین بار در اغوشت گرفتم چه حس نابی بود وقتی اولین بار بهت شیر دادم و تو انگار مدتها بودکه با مکیدن و شیر خوردن اشنا بودی.... با تمام وجود تلاش می کرد ولی چونه ظعیفت می لرزید... مرد کوچکم از همون ابتدا من رو دیوونه خودت کردی. مجنونت شدم.. برات بی تابی می کنم به خصوص این مدت اخیر که نمی دونم چه اتفاقی برات افتاده که ایتقدر بیتابی.... بمیرم برات نه غذا می خوری نه اب! نه میخوابی.... یه بند گریه می کنی... قربون چشمات برم اشک نبینم تو چشمات حلقه بزنه... من نمی تونم گریه ت رو ببینم پا به پات گریه می کنم.   کودک کوچولوی من پنج شنبه اولین جشن تولدت رو برگزار کردیم.... مامانی...
12 شهريور 1391
1